1. تنهایی بین فردی : که بصورت جداافتادگی و بی کسی تجربه میشود و به معنای دور افتادن از دیگران است. عوامل بسیاری در آن دخیلند مثل انزوای جغرافیایی ،فقدان مهارت های اجتماعی مناسب ،احساسات به شدت متضاد درباره صمیمیت ،یک سبک شخصیتی مثل خودشیفته یا اسکیزوئید یا استثمارگر یا قضاوت گر که مانع تعامل اجتماعی راضی کننده است.
2. تنهایی درون فردی : فروید اصطلاح جداسازی رو به عنوان یک سازوکار دفاعی که خصوصا در روان نژندی وسواسی نمایان است وقتی که فرد احساسات و خواسته هایش را خفه کند و بایدها و نبایدها رو بجای آرزوهایش بپذیرد و اصا نمیداند خودش چه احساسی دارد و یا نظرش چیست و کاملا به افکار دیگران وابسته است .
3. تنهایی اگزیستانسیال : این مدل تنهایی به رغم رضایت بخش ترین روابط با دیگران و به رغم خودشناسی و انسجام درونی تمام عیار ، همچنان باقیست .این تنهایی میان فرد است و دنیا.
“حقارت” از آن واژه هایی است که بار منفی زیادی در دل خود داشته و شنیدنش مساوی است با سرباز کردن انبوهی از احساسات نامطلوب و آزار دهنده. هر یک از ما ممکن است از گذشته خود چیزهایی را به یدک کشیم که به نوعی از آنها گریزان بوده و با یادآوری شان “احساس حقارت” کنیم. احساسی از این جنس، کم و بیش در هر فردی وجود داشته و می تواند نیرو محرکه ای برای پیشرفت و کمال ما باشد. آلفرد آدلر روانکاو برجسته، احساس حقارت را اجتناب ناپذیر دانسته و آن را منشا تمام پیشرفتهای انسان می داند. احساس حقارت زمانی می تواند دست و ما گیر شده و ما را در بند خود کند که تبدیل به “عقده حقارت” گردد. وقتی احساس حقارت تبدیل به عقده گردد امکان اصلاح و تبدیل آن به یک نیروی سازنده مشکل خواهد بود.
احساس حقارت زمانی تبدیل به عقده حقارت می گردد که فرد نگرشی منفی و به شدت مخرب نسبت به کمبودهای خود داشته باشد و تلاشی مضاعف کند که جنبه هایی را که موجب احساس حقارتش شده، از دیگران پنهان کرده و این احساس را از ذهن خود محو کند. چنین فردی، در ظاهر وانمود می کند که برتر از دیگران بوده و خود را متکی به نفس نشان می دهد.
اما از آنجا که واقعا یا باطنا به خود اعتماد ندارد، در این تظاهر مبالغه می کند. افرادی که از عقده حقارت رنج می برند، به شدت احساس بی کفایتی کرده و دنیا برایشان مکانی مخاطره آمیز و جایی برای ستیز و دشمنی است.
فرد عاشق برای فرار از دیده شدن استرس ها و علائم ظاهری، متمایل به جلو می نشیند و نشیمن گاه خود را از صندلی کمی فاصله می دهد. او با این کار به نامزدش توجه کرده و خود را به او نزدیک تر می کند و البته در تلاش است بدن خود را کنترل کند. افراد عاشق موقع نشستن سعی می کنند رو به روی یک دیگر بنشینند اما در روابط بسیار نزدیک تر سعی می کنند کنار هم و در یک محل قرار گیرند حتی برای استفاده از یک بشقاب برای غذا و نوشیدنی ترجیح می دهند کنار هم بنشینند. افراد عاشق موقع نشستن سعی می کنند هیچ مانعی رو به روی شان نباشند و هیچ چیز خارجی بین آن ها قرار نگیرد. لباس های اضافی و وسایل اضافی خود را در کنار دیگری قرار می دهند و از فاصله انداختن یا مانع گذاشتن بین خود و نامزدشان پرهیز می کنند. این افراد هنگامی که می نشینند و به گوش کردن و نگاه کردن نامزد خود ادامه می دهند، مشت خود را گره می کنند و کنار سر می گذارند و با علاقه و یک حسرت کوچک به فرد خیره می شوند.
یکی از اجزای ارتباطات غیر کلامی است که در برقراری ارتباطات روزمره ما جایگاه بسیار پررنگی دارد. نحوه قرارگیری ما، حرکات بدن و دست به هنگام صحبت کردن، همه و همه در شکل دادن و تأثیرگذاری ارتباطات ما – علیالخصوص ارتباطات کلامی – نقش موثری دارند.